میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

خسته و داغون و بهم ریخته ام و عصبی. نمیتونم برم بیرون تمام امیدم این بود الیس رو بذارم خونه پدربزرگ مادربزرگهاش حداقل سه روز  برم سرکارهیچکدوم زیر بار نرفتن باز مامانم راضی تر بود اما میم راضی نشد گفت اونجا با سگ و گربه بازی میکنه مریض میشه. عصبی ام چون دارم پریود میشم بازم ،اونم بعد 80 تا قرص دو تا امپول و هزار تا درمان دیگه. سوزش ادرار و تکرر و عفونت  هم نتیجه سونوی داخلی بود و تمام. نمیدونم مصلحت خدا چیه شایدم همین درسته بچه 10 سالم چند ساعت تنها تو خونه نمیمونه اونوقت با یه بچه دیگه چه غلطی باید بکنم. 

پنج شنبه وقت دوم روانپزشک الیس بود واصلا دان نمیه است از خونه تکون بخورم ولی رفتم و قرصهاش رو زیاد کرد. 

بعدش شام رفتیم خونه مامانم اینا و از فردا ظهزش تا شب خونه پدرشوهر. 

همه استرس کرونا رو دارن مامانم اش رشته پنج تن و سفره ابوالفضل نذر کرده و مادر شوهر هم گوسفند. 

دیگه واقعا اعصابم نمیکشه دیگه نه دکتر میرم نه پیگیر ناباروری میشم خداوند همیشه انگار سر لج با من داشته اون چیزی رو تو زمانی که دلم خواسته بهم نداده مصلحتش هم نمیدونم احتمالا زجر برای بنده شه. 

الان قابلیت اینو دارم به زمین و زمان بد و بیراه بگم حوصله هیچی رو ندارم اصلا از کرونا نمیترسم نگران بیمار شدنم نیستم فقط میترسم برای بابا مامانم و ملاحظه مریض نشدن الیس دارم وگرنه من به مرگم راضی ام اما نمی اید اجل 




دیشب یه نیم ساعتی با ماشین رفتیم بیرون. هنون نیم ساعت آلیس سکته ام داد ماسک نمیزنه اگر هم بزنه انقد،درمیاره میذاره که بدتر صورت و ماسک الوده میشن. سریالها رو گرفتیم و منم دو جعبه شیرینی خونگی برا زن داداش و یک جعبه هم برا خودم گرفتم گذاشتم یه جا خنک امروز ببرم ایشالا براش. باروجود اینکه مغازه شلوغ بود،اما اقای قناد میگفت این بیماری به شدت رو کسب و کارش اثر گذاشته و البته اون هی دعا کرد و من امین گفتم و البته درست نیگفت که باید مراقب باشیم و بقیه ش رو بسپریم دست خدا.



ده روزه سرکار نرفتم میخواستم بعد ازظهر ها برم که بارون شدید بود. امروز کلی بار دارو رسید و به چشمم به فاکتورهاست یکی به حسابم.

دل درد و کمر درد و درد کشاله ران غروبا میگیرتم فکر میکنم همش از عوارض امپولیه که زدم.

دیروز با هزار سفارش امپول الیس رو گیر اوردیم اونم با قیمت ازاد. میم خودش براش تزریق ش کرد صلاح نبود ببریم تزریقاتی های بیرون.

این روزا تو خونه با هم فکر بکر بازی میکنیم به قول یکی بازیهای نشستنکی خخخخ

امیدوارم با کمترین آسیب، تلفات این خان رو هم از سر بگذرونیم برگردیم به روال سابق وای از ارامش که چقدر مهمه برای ادامه زندگی، از قلبم ارزو میکنم همه مون روی واقعی ارامش رو چه تو محیط جامعه چه تو منزل و در کنار خانواده مون ببینیم الهی امین


باوکلی اقدام امنیتی شامل دستکش و ماسک و ژل ضدعفونی رفتم بیرون. قبلش در و دکمه های اسانسور رو الکل اسپری کردم باشد که رستگار شوم. 

امپول الیس پیدا نمیشه یکهفته ست دارم به این مرد میگم بده یه نفر ببره تایید،کنه هی دست دست کرد بالاخره دیروز برد و معلوم شد خارجیش اصلا پیدا نمیشه ایرانی هست ولی زیرپوستیه بالاخره مجبوریم ولی خوب من خودم پن سیلین برتم زیرپوست تست کرد داشتم میمردم کی من که عاشق تزریق امپولم. بعد الیس که انقد ترس داره نمیدونم چی کنم طفلک بچم.

بارون میومد عین دم اسب دختر همسایه اومد پیش الیس و مشغول بازی شدن هرچی دنبال سوییچ گشتم نبود زنگ زدم به میم چهار بار ج نداد خواستم ببینم چی کرده با امپول. حالا اگر جواب تلفن خودشو دیر بدی چنان داد و بیدادی میکنه که بیا و ببین..

بالاخره پیاده رفتم یه تیکه هم تاکسی گرفتم و رفتم داروخانه ای که همیشه میرم گفتن وارد نمیشهالبته از صبح به هزار جا تو کل استان زنگ زده بود همه میگفتن نداریم. 

پیاده برگستم یعنی به غلط کردن افتادم خیس خالی شدم یه چتر خوب داشتم کخ الیس داغونش کرده بس که باهاش بازی کرده الان میخوام بخرم ولی واقعا هیچ وقت نفهمیدم چه مغازه ای چتر میفروشه اصلا باید برم سراغ چجور مغازه ای؟اینم معضل من.

یه عالمه خرید کردم بادمجون و هویج و سیب و پرتقال و فلفل دلمه ای و خیار و شیر. ماکارونی فرمی و چوب شور و ساقه طلایی.

به یختی کشوندم تو خونه همه شون رو ضدعفونی کردم گذاشتم خشک بشه بازم الکل و شستشو واستحمام. این مملکت که در و پیکر نداره اصن ضدعفونی نمیدونم چیه ووهان رو هزاربار تا الان مایع ضدعفونی پاشیدن به صورت سراسری فکر نکنم برا قم یا سایر شهرها همچین کاری بکنن اصلا ندارن تجهیزاتشو باید خودمون مراقب باشیم .


دوفاستون

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.