میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

ثبت در تاریخ 97

امروز روز 28 اسفند 97 مجوز کارم رو امضام کردن درست اخرین ساعات وقت اداری اما تحویلم داده نشد چون نامه مربوط به فسخ قرار داد قبلی ناقص بود ،رفت برای 6 ام به امید خدا.

خدا خودش میدونه چقدر دویدم برای این مجوز. اما ترس دارم و سپرده دست خودش که حمایتم کنه و تو این راه فقط با توکل به خودش جلو ببرتم. 

چند سال بود که من یه ده روزی زودتر میرفتم شهر پدری خونمون رو تمییز میکردم و منتظر همسر میشدم اما امسال فرق داره اون خونه خالیه و ما اسباب کشی کردیم و من دلم میخواد تا اخرین لحظات سال 97  تو خونه خودمون باشیم. نمیدونم فردا شب چی بشه شوهر عزیز من با بابا و مامانم آشتی کرده فقط خواهرم مونده که همچنان بلاتکلیفه.

امروز روز کاری شلوغی داشتم و بعد از خونه تکونی اساسی فردا باز هم باید دستی به سر وروی خونه بکشم و به استقبال نوروز بریم.به شدت خسته ام و هرسه تامون سرما خورده ایم . 

از خداوند ارامش میخوام شادی و سلامتی برای هر عزیزی که اینجا رو میخونه. الهی که دلمون سال 98 بیشتر از 97 خوش باشه و آرزوهامون محقق تر. الهی لباس عافیت به تن مریضابپوشان و حاجت دل همه حاجت مندا رو بده. خدایا دلهایی که از هم دورن به هم نزدیک کن و عشق رو مهمون خونه هرکی که دنبالشه. 

خدایا سایه پدر و مادرامون رومستدام نگه دار و سلامتی و طول عمر بهشون بده و رفتگانمون رو غریق رحمت خودت قرار بده.


چقد صدای ترقه و ... برای من غریبه چقد جای خواهر کوچولوم خالیه. انگار تمام این انفجارها تو سر منه شما هم این حسو دارید انگار داره فریاد میزنه که یه سال دیگه هم رفت الهی بخیر بگذره.