میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

میخواهم رها شوم

زمزمه های درونی.

چند تا بهونه جور کردم از خونه پدرم زدم بیرون. خیلی تحت فشارم. طرفای ظهر رفتم خونه شون. دخترک رو خوب توجیح کردم. بهشون گفتم شوهر رفته  ماموریت. مامانم طفلک پیشنهاد داد اش رشته پشت پا بار بذارم. ظهر خیلی خسته بودم ولی همش کابوس میدیدم. نگران بودم رمز گوشیم لو بره. با حال بد از خواب بیدار شدم. تمام بدنم خیس عرق شده بود. 

دخترک رو چیکار کنم وقتی بهانه باباش رو میگیره. این سه هفته بی خبری رو چطور بگذرونم ،چطور نذارم بفهمن تماسی نداریم با هم . چند روز دیگه دخترک لو نده که خیلی وقته با باباش حرف نزده. افکارم همینجور میان و میرن. چقد خسته ام از دروغ از پنهان کاری. 

کاش بمیرم. این روزا وقتی میخوابم ارزومه توی سیاهی خوابم غرق بشم و هرگززر بیدار نشم. 

19 روز دیگه باید به این بازی ادامه بدم یعنی میتونم موفق میشم. 

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

برای فرشته های معصوم سرزمینم

خدایا طفلان معصوم سرزمینم رو به تو میسپرم از شر ادمهای درنده ت. حیفم می اید از نام گرگ، از اسم حیوان .  

از این به بعد اگر خواستیم از درنده خویی مثال بزنیم ،از قاتل آتنای معصوم و خوی کثیف جانیان فرشته کوچولو ،بنیتای نازنین باید بگوییم. 

عاشوراست، مردمان باید  برای طفل 8 ماهه تشنه سینه بزنند و بر شمر زمانه لعنت بفرستند.